جدول جو
جدول جو

معنی نیمه باز - جستجوی لغت در جدول جو

نیمه باز(مَ / مِ)
که تمام باز نباشد و کمی باز باشد. دری که تمام گشوده نباشد، صندوق و بسته ای که گوشه ای از آن باز باشد. نیم باز
لغت نامه دهخدا
نیمه باز
آنچه که اندکی باز باشد: نیمه مفتوح: (چشمانش خواب آلود و نیمه باز بود)
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
فرهنگ لغت هوشیار
نیمه باز
نصف مفتوح
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به عربی
نیمه باز
Ajar
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نیمه باز
entrouvert
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نیمه باز
aralıklı açık
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نیمه باز
entreaberto
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نیمه باز
entreabierto
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نیمه باز
uchylony
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به لهستانی
نیمه باز
приоткрытый
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به روسی
نیمه باز
трохи відкритий
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نیمه باز
op een kier
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به هلندی
نیمه باز
angelehnt
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به آلمانی
نیمه باز
आंशिक रूप से खुला
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به هندی
نیمه باز
socchiuso
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نیمه باز
약간 열린
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به کره ای
نیمه باز
আংশিক খোলা
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به بنگالی
نیمه باز
آدھا کھلا
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به اردو
نیمه باز
เปิดเล็กน้อย
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به تایلندی
نیمه باز
sedikit terbuka
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نیمه باز
פתוח חלקית
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به عبری
نیمه باز
半开的
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به چینی
نیمه باز
nusu wazi
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نیمه باز
少し開いた
تصویری از نیمه باز
تصویر نیمه باز
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نغمه ساز
تصویر نغمه ساز
نغمه سازنده، آهنگ ساز، نغمه پرداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیشه باز
تصویر شیشه باز
حیله گر، مکار، حقه باز، شعبده باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیزه باز
تصویر نیزه باز
آنکه با نیزه جنگ می کند و در نیزه زدن ماهر است، کنایه از آنکه با پررویی و نیرنگ بازی چیزی از کسی بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
چیزی که تمام وا نباشد چون مژۀ چشم و غنچه، (آنندراج)، نیم لا، (یادداشت مؤلف)، نیم گشاده، چشم نیم خفته، (ناظم الاطباء)، آنچه که نه کاملاً باز و نه کاملاً بسته بود، (فرهنگ فارسی معین) :
مخمور سر به گوشۀ بالین نهاده لیک
می می تراود از مژۀ نیم باز او،
طالب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رُ طَ)
کسی که نیزه می اندازد و در نیزه زدن ماهر است. (ناظم الاطباء). که نیزه بازد. رامح. نیزه افکن:
به درگاه سپه سالار مشرق
سوار نیزه باز خنجراوژن.
منوچهری.
، که تمرین و مشق به کار بردن نیزه کند. (یادداشت مؤلف). رجوع به نیزه بازی شود، صائد دراهم. آنکه به خواهش یا فریب یا زرنگی و مهارت خاص مالی ازکسی گیرد یا نفعی از بزرگان و اعیان حاصل کند. کلاش. سوری. اخاذ. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیشه باز
تصویر شیشه باز
حقه باز، شعبده باز
فرهنگ لغت هوشیار
جامه ای که قسمت برابر سینه پوشنده گشاده باشد، ابلق یا سینه بازانگیخته. سینه بر آمده و بر جسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیله باز
تصویر حیله باز
چاره گر مکار فریبنده محیل. فریبکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیده باز
تصویر دیده باز
کسیکه چشمهایش باز است و می بیند
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که نه کاملا باز و نه کاملا بسته باشد، یا چشم نیمباز. چشم نیم خفته و نیم گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیزه باز
تصویر نیزه باز
کسی که با نیزه جنگ کند: (بدرگاه سپهسالار مشرق سوار نیزه باز خنگجر اوژن) (منوچهری. د. چا. 59: 1)، گدای تر دست: آنکه با پر رویی از مردم چیز ستاند تیغ زن
فرهنگ لغت هوشیار